یه پسر

ساخت وبلاگ

امکانات وب

از آخرین باری که سر زدم اینجا بیشتر از یک ماه می گذره. این یعنی توی این مدت هم خوش گذشته خدا رو شکر و هم درگیری ها و کار خیلی بوده که سر نزدم. اصولاً بیشتر اوقات وقتی به اینجا زیاد سر می زنم که اوضاع بر وفق مراد نیست و روزگار خوب پیش نمیره، همیشه دوست داشتم به صورت مستمر اینجا بنویسم و یا موقع خوشحالیمم بیام اینجا ولی نمی دونم چرا هیچ وقت نتونستم عملیش کنم. این سری دیگه واقعاً تصمیم دارم تحت هر شرایطی بیشتر بیام بنویسم امیدوارم که بشه... سری قبل یک ماهی درگیر برگزاری امتحانا بودیم و بعد از تموم شدنش یک هفته ای مشغول گزارش ها و بعد از اون هم یک هفته مرخصی و اولین سفر سیاحتی خارجه به ارمنستان ک یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 144 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:03

کل امروز کار داشتم به خاطر همین زمان خیلی سریع گذشت. یه تایم خیلی زیادی رو پیش س.ق بودم دختر خیلی خوب و درستیه، اعتقاداتش رو خیلی قبول دارم. واقعاً امیدوارم از خدا هر چی می خواد بهش بده. امشب بهزاد رو دیدم دنبال خونه بود و جایی رو که قرار بود امشب بره با خانومشش ببینه رو بهم نشون داد. بعدم با هم یه سر رفتیم قهوه خونه. بعد از این که بهزاد منو رسوند رفتم برای خواهر عزیزتر از جان قاب و گلس خریدم. نمی دونم چرا شانسش چیزایی که براش می خرم رو با دقت و از نوع خوبش نمی گیرم!!!!  امشب متوجه شدم خواهرم دوست پسر داره. با داشتنش مشکلی ندارم چون اگر بخوام حرفی بزنم می شم اون کسی که به وقتش هر کاری خواست ک یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 159 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:03

امروز اصن حس کار کردن نبود. یه روزایی دیدی فِسی اصن حس کار کردن نیست، امروز دقیقن از اون روزا بود. همه هم صبح دیر اومدن و من اولین نفر بودم. ن.ن صبحونه آورده بود و با کلی انرژی مثبت، که این اتفاق هر صد سال یه بار به وقوع می پیونده و حسین هم که دیر اومد و با هم صبحونه رو خوردیم و یه کم چرت و پرت گفتیم خندیدیم و رفتیم سر کارمون... . رفتم کل کارای اموال رو انجام دادم و اگه خدا بخواد دیگه کارمون تو این زمینه صفر شده و راحتیم. آخر وقت هم قرار شد یه دفعه مهران رو ببینم که ن.ن داشت بهم یه صورت پرداخت جدید یاد می داد خواستم ناراحت نشه وایسادم توضیح بده بعد برم، همینجوری دیر شده بود که رفتم از مهندس خ یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 142 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 3:03

- معمولن به اون صورت فضول و کنجکاو نیستم بیوفتم دنبال زندگی خصوصی دیگران و آمارشون رو در بیارم ولی خیلی اتفاقی بعد از این که شناسنامه و کارت ملی چند تا از بچه های دفتر رو برای بیمه تکمیلی اسکن کردم چشمم خورد به تاریخ تولد خودشون با خانوم هاشون که کمترین و بیشترین اختلاف از 6 سال شروع می شد تا 9 سال یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 15:38

ازدواج! تنها کلمه ای که فکرشم نمی کردم هرگز و یا گاه و بی گاه بیام و ازش بنویسم... رفته رفته اطرافیانم همه دارن میرن و تنهایی نسبت به قبل بیشتر و بیشتر میشه... یک به یک خبر ازدواج و نامزدی دوستان و آشنایانی که حتی فکرشم نمی کردم می شنوم و برای تک تکشون آرزوی خوشبختی می کنم... از رفیق های اصیلی که ح یه پسر...
ما را در سایت یه پسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffeb12f بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 15:38